زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

ابن سماک

اِبْنِ سَمّاك، ابوالعباس محمد بن صَبيح عجلی كوفی (د 183 ق/ 799 م)، فقيه، محدث و زاهد. علت شهرت وی به ابن سماك اين بود كه جدش ماهی فروش بوده (زبيدی، 7/ 145) و به احتمالی ديگر خود وی به ماهی فروشی اشتغال داشته است (ابن اثير، 1/ 559). از تاريخ تولد و زندگی ابن سماك اطلاعی در دست نيست. همين اندازه گفته شده است كه وی در كوفه می‌زيسته و مولای بنی عجل بوده (زبيدی، همانجا) و فقط يك بار در روزگار هارون الرشيد (148-193 ق/ 765-809 م) به بغداد آمده و پس از چندی به كوفه بازگشته و در همانجا درگذشته است (خطيب، 5/ 369). وی با هارون ديدارهايی داشته و او را موعظه كرده است (همو، 5/ 372). عطار نيشابوری او را صاحب كرامات و در عين حال امام و در وعظ چيره‌دست دانسته است (صص 285، 286) و به همين سبب به «واعظ» شهرت يافته و ذهبی او را حتی «سيد الوعّاظ» خوانده است (8/ 328). سخنانی كه از ابن سَمّاك موجود است، غالباً در زمينۀ بيداری اخلاقی و احتراز از دنياگرايی و دلبستگی شديد به زهد است (ابونعيم، 8/ 204-217). 
ابن سَماك از كسانی چون سری بن يحيی، عوّام بن حَوْشب، علاء بن منهال غنوی، سفيان ثوری، ابوطالب قاص (ابن‌ابی حاتم، 3(2)/ 290)، هشام بن عروة، سليمان بن مهران معروف به اعمش، عائذ بن نُسَيْر، يزيد بن ابی‌زياد (خطيب، 5/ 368- 369)، اسماعيل بن ابی خالد (ابونعيم، 8/ 211) حديث نقل كرده است، كه به گفتۀ ابونعيم اصفهانی چند تن از آنان از تابعين بوده‌اند (همانجا). برخی از راويان مشهور سدۀ 2 و 3 ق/ 8 و 9 م نيز از او حديث نقل كرده‌اند كه بنام‌ترين آنان عبارتند از: احمد بن حنبل، جمر بن فرقد، هيثم بن جمّاز، يحيی بن يحيی نيشابوری، ابراهيم بن موسی، علاء بن عمرو حنفی، عمر بن حفص بن غياث (ابن ابی حاتم، همانجا)، احمد و حسين پسران علی جُعفی (زبيدی، همانجا)، عبدالله بن صالح عجلی، يحيی بن ايوب مقابری (خطيب، 5/ 369)، محمد بن عبدالله بن نُمَيْر (ذهبی، 8/ 329) و محمد بن آدم مصيصی (ابن‌حبان، 9/ 32). چنانكه از گفتۀ عطار نيشابوری برمی‌آيد معروف كرخی (د 200 ق/ 816 م) كه از زاهدان بنام است، در كوفه از مواعظ ابن سَماك بهره برده است (صص 285، 329). با اينكه تمام منابع احوال ابن سماك از ايمان و زهد و تقوای وی ياد كرده‌اند، اما از نظر وثاقت وضعيت روشنی ندارد و به گفتۀ ذهبی (همانجا) هيچ حديثی از او در «صحاح سته» نيامده است. با اينهمه ابن‌حبان (9/ 32) او را ثقه دانسته و خطيب بغدادی (5/ 373) به نقل از ابن نُمير از طرفی او را صدوق خوانده و از طرف ديگر از قول همو اظهار داشته است كه ابن سَماك از ضعفا نيز روايت می‌كرده و احتمالاً به همين علت ابن جوزی (2/ 170) به نقل از ابن نمير حديث وی را ضعيف شمرده است. 

مآخذ

ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1372 ق/ 1952 م؛ ابن اثير، علی بن محمد، اللباب، قاهره، 1357 ق/ 1938 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، الضعفاء و المتروكين، به كوشش ابوالفداء قاضی، بيروت، 1406 ق/ 1986 م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآباد دكن، 1403 ق/ 1983 م؛ ابونعيم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلية الاولياء، قاهره، 1932- 1938 م؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق/ 1930 م؛ ذهبی، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب الارنؤوط، بيروت، 1401 ق/ 1981 م؛ زبيدی، تاج العروس؛ عطار نيشابوری، محمد بن ابراهیم، تذكرةالاولياء، به كوشش محمد استعلامی، تهران، 1363 ش. 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.